یه شب خوب تو آسمون ، یه ستاره چشمک زنون خندید و گفت :
کنارتم ، تا آخرش تا پای جون ...
ستاره ی قشنگی بود ، آروم و ناز و مهربون ...
ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون ...
اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون ...
ابری اومد ستاره رو دزدید و برد نامهربون ...
حالا شبا به یاد اون زل می زنم به آسمون ...
دلم می خواد داد بزنم :
این بود قول و قرارمون ؟ تو رفتی و از خودتم ...
نذاشتی حتی یه نشون ...
نظرات شما عزیزان:
|